بـخـت خـواب آلـود مـن

ساخت وبلاگ
ای شب هجران که یک دم در تو چشم من نخف بـخـت خـواب آلـود مـن...ادامه مطلب
ما را در سایت بـخـت خـواب آلـود مـن دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 8bakhtekhabaloodemanc بازدید : 33 تاريخ : چهارشنبه 7 فروردين 1398 ساعت: 22:32

ای شب هجران که یک دم در تو چشم من نخف بـخـت خـواب آلـود مـن...ادامه مطلب
ما را در سایت بـخـت خـواب آلـود مـن دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 8bakhtekhabaloodemanc بازدید : 38 تاريخ : چهارشنبه 7 فروردين 1398 ساعت: 22:32

ای شب هجران که یک دم در تو چشم من نخف بـخـت خـواب آلـود مـن...ادامه مطلب
ما را در سایت بـخـت خـواب آلـود مـن دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 8bakhtekhabaloodemanc بازدید : 41 تاريخ : چهارشنبه 7 فروردين 1398 ساعت: 22:32

ز درد کهنه ای که مداوا نمیشودمیشود گلایه کنم یا نمیشود؟؟؟ اینک سلام حضرت عیسی تر از مسیحلطفت نگو که شامل ماها نمیشود ای من به فدای پنجره فولاد چشمهایتاز بغض من چرا گرهی وا نمیشود؟ یوسف ترین عزیز !مرا تا خودت بخوانهرچند این غریبه زلیخا نمیشود امضا:کسی که با همه ی ریزنقشی اشدر بیکران چشم شما جا نمیشودسلام دوستان گلم .رفته بودم مشهد.جای تک تکتون خالی .برای همتون دعا کردم.اسم بردم بـخـت خـواب آلـود مـن...ادامه مطلب
ما را در سایت بـخـت خـواب آلـود مـن دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 8bakhtekhabaloodemanc بازدید : 245 تاريخ : دوشنبه 11 ارديبهشت 1396 ساعت: 20:06

دیروز دلم میخواست بنویسم اینجا. وقتی داشتم به تلویزیون نگاه میکردم چشمم به سی دی هایی افتاد که 4-5 ماهه خریدمشون و نگاه نکردم جز چندتا فیلم.متولد 65 که زیاد جالبم نبود انقدر ترکونده بود.دختر هم بد نبود خوبم نبود.یه چن تا فیلم دیگه هم که الان اسمشون یادم نیست دیدم این دوسه روزه."ناخواسته "ف بـخـت خـواب آلـود مـن...ادامه مطلب
ما را در سایت بـخـت خـواب آلـود مـن دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 8bakhtekhabaloodemanc بازدید : 41 تاريخ : جمعه 25 فروردين 1396 ساعت: 11:11

با خوبی ها و بدی هاهر آنچه که بودبرگی دیگر از دفتر روزگار ورق خوردبرگ دیگری از درخت زمان بر زمین افتادسالی دیگر گذشت...روزهایتان بهاری و بهارتان جاودانه باد...یکسال دیگه هم گذشت .چه خوب و چه بد.خداکنه که امسال خوب بگذره.سال نو مبارکسمیرا و من چیدیم سفره رو بـخـت خـواب آلـود مـن...ادامه مطلب
ما را در سایت بـخـت خـواب آلـود مـن دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 8bakhtekhabaloodemanc بازدید : 53 تاريخ : يکشنبه 6 فروردين 1396 ساعت: 7:37

بهار چه زود از راه رسید.  داره میاد.صدای پاش انقدر ضعیف به گوش میرسه که به زور قابل شنیدنه.شاید خودشم فهمیده اینجا دیگه هیچکسی منتظرش نیس.خودشم از اومدن های بیهوده خسته شده بی شک.بهار داره میاد اما حال و هواش نیست...بوی بها ر نیست....نشاط بهارنیس... نه اینکه امسال نباشه چندین ساله که نیست.فقط ا بـخـت خـواب آلـود مـن...ادامه مطلب
ما را در سایت بـخـت خـواب آلـود مـن دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 8bakhtekhabaloodemanc بازدید : 38 تاريخ : يکشنبه 29 اسفند 1395 ساعت: 12:03

یادش بخیر پارسال که اومدم و خنده کنان به شما ،چایی خوردم و هی لبخند پشت لبخند زدیدم که چی؟؟؟که شما دارید خونه تکونی میکنید و ما بدلیل اسباب کشی خونه تکونی نداریم.هعیییییی چه روزگار شیرینی بود.گرفتین دیگه الان موضوع رو.بعله امسال خونه تکونی داریم و از چای و لبخند خبری نیست و هیییییچ جوره نمیشه از زیر کار در رفت.دو دقیقه صدام درنمیاد پیگیر من میشن.خووووووب آمار همه چی تو دستشونه.باری به هرجهت من العان که نشسته کردم و پاهام داره ذق زوق ذوق میکنه با دستهای ناتوان و چشمانی اشکبار از بوی وایتکس (انقدرم خوابم میاااااد کهههه)برای شما پست میگذارم و صدای کارتون آنشرلی هم به گوش میرسه و از تعطیل کردن کار خبری نیست.اولین روز خونه تکونیه و من خسته خسته میشوم.فرداها را چه کنم یا رب.باری به هرجهت التماس دعا برای خونه تکونیهر وقت پاهاتونو دراز کردین و چایی خوردین با کاکائو به یاد من باشینهر وقت دراز کشیدید و از بیکاری به درو دیوار زل زدید یاد من خسته باشید   تولد تکرار امیدواری خداوندی است ، یاداوری این تکرار بر شما گرامی باد آقا مجتبی عزیزیادم بوداااااا تولدتون رو منتهی گیر بودم اینور واسه بـخـت خـواب آلـود مـن...ادامه مطلب
ما را در سایت بـخـت خـواب آلـود مـن دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 8bakhtekhabaloodemanc بازدید : 39 تاريخ : دوشنبه 16 اسفند 1395 ساعت: 7:13

چن وقت پیش سمیرا یه عکسی رو بهم نشون داد تو گوشیش و گفت نمیدونم چرا هر وقت اینو میبینم یاد تو می افتم.یه نگاه به عکس انداختم و گفتم چرا؟؟؟گفت نمیدونم همش احساس میکنم این تویی که پشت پنجره وایسادی.امروز که بارون میومد و من از پشت شیشه داشتم باریدن بارونو نگاه میکردم ،فهمیدم اون عکس چرا منو براش یاد آوری میکنه.تو خونه سابق من بیشتر وقتایی که بارون و برف میبارید پشت پنجره بودم.همیشه در حال دعا به انتظار برآورده شدنش...یه وقتایی آدما رومیدیدم و تو دلم براشون قصه میساختم.یه وقتایی دلم براشون میسوخت تو این هوای سرد.یه وقتایی میگفتم کاش من الان اونجا بودم.از پشت پنجره، انتظار اومدن خیلیا رو کشیدم.پررنگ ترینش زمونی بود که مامانم رو هربار میبردن دکتر و با حال نزارش نگاهش به من و سمیرا و جمله مواظب بچه هام باشید  ،دلمونو آشوب میکرد.  من دقیقه های زیادی که گاهی به ساعت هم منجر میشد ،پشت پنجره بیرونو دید میزدم تا برگردند.یه وقتایی منتظر بابام میشدم از سر کار بیاد و خبر خوب بدم بهش.یه وقتایی منتظر سمیرا بودم و میدیدمش اونور خیابون از ماشین پیاده شد و داره میاد این سمت.خیلی قبلها منتظر آبج بـخـت خـواب آلـود مـن...ادامه مطلب
ما را در سایت بـخـت خـواب آلـود مـن دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 8bakhtekhabaloodemanc بازدید : 41 تاريخ : پنجشنبه 12 اسفند 1395 ساعت: 7:15

سلام بر دوستانخوبید؟؟؟خوشید؟؟؟من حالم از اون بابت خوب خوب شده هاااا.میگن هر زهری که منو نکشه قویترم میکنه و منم خووووووب قوی شدم و حتی در کمال ناباوری فراموشش کردم.فقط گاهی از خاطرم عبور میکنه.این مدت واقعا دستم به نوشتن نمیرفت.نمیدونم چرا احساس میکنم که بیشتر دوس دارم تو دفتر بنویسم.شاید چون از فشار که به خودکار میارم یه ذره حالم خوب میشه.باری به هر جهت این پستو گذاشتم تا از همه تون تشکر بنمایم و از دو نفر بیشتر.یکی آقا مجتبی عزیز که تو این مدت خیلی بهم کمک کرد و یکی فروغ جوووون.با این که گفته بودی اگه دوست دارم پیامتو تاییدش نکنم علاوه بر اینکه تاییدش کردم عکسشم گذاشتم اینجا.چون یادمه تو یه پستی گفته بودم که از چیزی خوشم بیاد میزارمش اینجا که هر بار میبینم حالمو خوب کنه.اگه هم شما آقو مجتبی و فروغ ناراحتید از گذاشتن پیامتون اینجا بهم بگید و منم با احترام به نظراتتون میگم زررررررشکوب خودمه دوس دارم اصلا هر چی دلم بخواد رو بزارم.شوخی کردم.اگه دوست ندارید بگید حذفش کنم.تو اون پست گفتم به طور واضح که فرد مورد نظرم یه آدم واقعی تو واقعیت زندگی منه.چند نفرتون این پست رو به خودتون گرفت بـخـت خـواب آلـود مـن...ادامه مطلب
ما را در سایت بـخـت خـواب آلـود مـن دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 8bakhtekhabaloodemanc بازدید : 67 تاريخ : پنجشنبه 12 اسفند 1395 ساعت: 7:15